

- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
davood
متن ترانه تویی و تو
🗣 Garsha Rezaei
🎵 Naro
#GarshaRezaei
من از هوای بی تو بیزارم
به بودنت یه عمره بیمارم
بالاتر از جونم عزیز من
دوست دارم دوست دارم
بدون تو میدونی میرم
من به هوای تو گرفتارم
تموم دنیای من این حرفه
دوست دارم دوست دارم
نرو نرو
دوباره نشکن این شکسته رو
نزار بگیره جاتو غم نرو
که عاشقت بیاره کم نرو
بمون بمون
به هرمت روزای رفتمون
نزار بیافتم از نفس بمون
منو نزار تو این قفس بمون
نرو نرو
نزار دلم
بمیره بشکنه بسوزه پات
نزار که غم
بیاد دوباره باز بشینه جات
بشه واسم
دلیل گریه یاد خنده هات
یاد خنده هات
نرو نرو
دوباره نشکن این شکسته رو
نزار بگیره جاتو غم نرو
که عاشقت بیاره کم نرو
بمون بمون
به هرمت روزای رفتمون
نزار بیافتم از نفس بمون
منو نزار تو این قفس بمون
نرو نرو
متن ترانه پیوند عمر
خوشتر ز عیش و صحبت باغ و بهار چیست/
خوشتر ز عیش و صحبت باغ و بهار چیست/
ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست/
گو سبب انتظار چیست/
خوشتر ز عیش و صحبت باغ و بهار چیست/
خوشتر ز عیش و صحبت باغ و بهار چیست/
ساقی کجاست ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست/
گو سبب انتظار چیست/
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار/
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار/
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست/
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست/
پیوند عمر بسته به موییست پیوند عمر بسته به موییست هوش دار/
غمخوار خویش باش غمخوار خویش باش غم روزگار چیست/
مستور و مست هر دو چو از یک قبیلهاند/
ما دل به عشوه ی که دهیم ما دل به عشوه ی که دهیم اختیار چیست/
سهو و خطای بنده گرش هست اعتبار/
معنی لطف و رحمت پروردگار چیست/
راز درون پرده چه داند فلک خموش/
ای مدعی نزاع تو با پرده دار چیست/
زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست/
تا در میانه تا در میانه تا در میانه خواسته کردگار چییییست
متن ترانه تصنیف «خوش است خلوت»
🗣 Ali Zand Vakili
🎵 Tasnif Marsiye Khan
#AliZandVakili
از بس که ملول از دل دلمرده ی خویشم هم خسته ی بیگانه هم آزرده ی خویشم
شاعر نیم و شعر نادنم که چه باشد
شاعر نیم و شعر ندانم که چه باشد من مرثیه خوان دل دیوانه ی خویشم
من مرثیه خوان دل دیوانه ی خویشم
گلبانگ ز شوق گل شاداب توان داشت
گلبانگ ز شوق گل شاداب توان داشت من نوحه سرای گل افسرده ی خویشم
من نوحه سرای گل افسرده ی خویشم
شاعر نیم و شعر ندانم که چه باشد
شاعر نیم و شعر ندانم که چه باشد من مرثیه خوان دل دیوانه ی خویشم
من مرثیه خوان دل دیوانه ی خویشم
پی کرد فلک مرکب آمالم و در دل
پی کرد فلک مرکب آمالم و در دل خون موج زد خون موج زد از بخت بد آورده ی خویشم
ای قافله بدرود ای قافله بدرود سفر خوش سفر خوش به سلامت
من همسفر مرکب پی کرده ی خویشم گویند که امید و چنانی ندانم ندانم
من مرثیه گوی وطن مرده ی خویشم من مرثیه گوی وطن مرده ی خویشم
شاعر نیم و شعر نادنم که چه باشد
شاعر نیم و شعر ندانم که چه باشد من مرثیه خوان دل دیوانه ی خویشم
من مرثیه خوان دل دیوانه ی خویشم
متن ترانه تصنیف «ز گریه»
🗣 Ali Zand Vakili
🎵 Tasnif Afagh
#AliZandVakili
آفاق را گر دیده ام، مهر بتان ورزیده ام
بسیار خوبان دیده ام، اما تو چیز دیگری
ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری
هر چند وصفت می کنم، در حسن از آن زیباتری
ای راحت و آرام جان، با قد چون سرو روان
زینسان مرو دامن کشان، کآرام جانم می بری
عزم تماشا کرده ای، آهنگ صحرا کرده ای
جان و دل ما برده ای، این است رسم دلبری
عالم همه یغمای تو، خلقی همه شیدای تو
آن نرگس رعنای تو آورده کیش کافری
خسرو غریب است و گدا، افتاده در شهر شما
باشد که از بهر خدا سوی غریبان بنگری
آفاق را گر دیده ام، مهر بتان ورزیده ام
بسیار خوبان دیده ام، اما تو چیز دیگری
متن ترانه تصنیف «بروم»
🗣 Ali Zand Vakili
🎵 Tasnif Sojud
#AliZandVakili
پیشِ رخ تو، ای صنم! کعبه سجود می کند
در طلبِ تو آسمان جامه کبود می کند
ای تو فروغ کوکبم تیره مخواه چون شبم
دل به هوای آتشت این همه دود می کند
در دل بینوای من عشق تو چنگ می زند
شوق به اوج می رسد،صبر فرود می کند
آن که به بحر می دهد صبرِ نشستنِ ابد
شوق سیاحت و سفر همرهِ رود می کند
دل به غمی فروختم،پایه و مایه سوختم
شاد زیان خریده ای کاین همه سود می کند
عطر دهد به سوختن، نغمه زند به ساختن
وه که دلِ یگانه ام کارِ دو عود می کند
پیشِ رخ تو، ای صنم! کعبه سجود می کند
در طلبِ تو آسمان جامه کبود می کند
متن ترانه نگفتمت
نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم در این سراب فنا چشمه حیات منم نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی که نقش بند سراپرده رضات منم نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی مرو به خشک که دریای باصفات منم نگفتمت که چو مرغان به سوی دام مرو بیا که قدرت پرواز و پر و پات منم نگفتمت که تو را ره زنند و سرد کنند که آتش و تبش و گرمی هوات منم نگفتمت که صفت های زشت در تو نهند که گم کنی که سر چشمه صفات منم وگر به خشم روی صد هزار سال ز من به عاقبت به من آیی که منتهات منم اگر چراغ دلی دان که راه خانه کجاست وگر خدا صفتی دان که کدخدات منم نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم در این سراب فنا چشمه حیات منم نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی که نقش بند سراپرده رضات منم
متن ترانه چونی بی من
ای همدم روزگار چونی بی من؟/
ای مونس و غمگسار چونی بی من؟/
من با رخ چون خزان زردم بی تو/
تو با رخ چون بهار چونی بی من؟/
ای زندگی تن و توانم همه تو/
جانی و دلی ای دل و جانم همه تو/
تو هستی من شدی از آنی همه من/
من نیست شدم در تو از آنم همه تو/
ای همدم روزگار چونی بی من؟/
ای مونس و غمگسار چونی بی من؟/
من با رخ چون خزان زردم بی تو/
تو با رخ چون بهار چونی بی من؟/
عشقت به دلم درآمد و شاد برفت/
باز آمد و رخت خویش بنهاد برفت/
گفتم به تکلف دو سه روزی بنشین/
بنشست و کنون رفتنش از یاد برفت/
ای همدم روزگار چونی بی من؟/
ای مونس و غمگسار چونی بی من؟/
من با رخ چون خزان زردم بی تو/
تو با رخ چون بهار چونی بی من؟/
ای در دل من میل و تمنا همه تو/
واندر سرِ من مایه ی سودا همه تو/
هرچند به روزگار در می نگرم/
هر چند به روزگار در می نگرم/
امروز همه تویی، امروز همه تویی و/
فردا همه تو، فردا همه تو/
ای همدم روزگار چونی بی من؟/
ای مونس و غمگسار چونی بی من؟/
من با رخ چون خزان زردم بی تو/
تو با رخ چون بهار چونی بی من؟
متن ترانه ره سلامت
🗣 Ashkan Kamangari
🎵 Rahe Salamat
#AshkanKamangari
رو سربنه به بالین تنها مرا رها کن رو سربنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک منه خرابه شبگرد مبتلا کن ترک منه خرابه شبگرد مبتلا کن
ماییمو موج سودا شب تا به روز تنها خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفاکن
ماییمو موج سودا شب تا به روز تنها خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفاکن
ماییمو موج سودا شب تا به روز تنها خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفاکن
ماییمو موج سودا شب تا به روز تنها خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفاکن
متن ترانه بخش 1
با من صنما، دل دل دل دل و دل دل
یک دل دل یک یک دله کن
با من صنما، دل دل دل دل و دل دل
یک دل دل یک یک دله کن
گر سَر ننهم
گر سَر ننهم
وآنگه گله کن
با من صنما، دل دل دل دل و دل دل
یک دل دل یک یک دله کن
ای مطرب دل، زان نغمه خوش
این مغز مرا، پُرمشغله کن
ای مطرب دل، زان نغمه خوش
این مغز مرا، پرمشغله کن
سی پاره به کف (سی پاره به کف)
در چله شدی (در چله شدی)
سی پاره به کف (سی پاره به کف)
در چله شدی (در چله شدی)
سی پاره منم، ترک چله کن
سی پاره منم، ترک چله کن
با من صنما، دل یک دله کن
گر سَر ننهم، وآنگه گله کن
با من صنما، دل یک دله کن
گر سَر ننهم، وآنگه گله کن
با من صنما، دل دل دل دل و دل دل
یک دل دل یک یک دله کن
گر سَر ننهم
گر سَر ننهم
وآنگه گله کن
با من صنما، دل دل دل دل و دل دل
یک دل دل یک یک دله کن
متن ترانه پاره آتش
تيز دوم تيز دوم تا به سواران برسم
نيست شوم نيست شوم تا بر جانان برسم
خوش شده ام خوش شده ام پاره آتش شده ام
خانه بسوزم بروم تا به بيابان برسم
خاک شوم خاک شوم تا ز تو سرسبز شوم
آب شوم سجده کنان تا به گلستان برسم
عالم اين خاک و هوا گوهر کفر است و فنا
در دل کفر آمده ام تا که به ايمان برسم
آن شه موزون جهان عاشق موزون طلبد
شد رخ من سکه زر تا که به ميزان برسم
تيز دوم تيز دوم تا به سواران برسم
نيست شوم نيست شوم تا بر جانان برسم
خوش شده ام خوش شده ام پاره آتش شده ام
خانه بسوزم بروم تا به بيابان برسم


متن ترانه تصنیف جوانی
🗣 Abdolhossein Mokhtabad
🎵 Samae Sookhtan
#AbdolhosseinMokhtabad
عشق شادیست، عشق آزادیست
عشق آغاز آدمی زادیست
عشق آتش به سینه داشت است
دم همت بر او گماشتن است
جنبشی در نهفت پرده ی جان
در بن جان زندگی پنهان
زندگی چیست؟ عشق ورزیدن
زندگی را به عشق بخشیدن
زنده است آن که عشق میورزد
دل و جانش به عشق می ارزد
آدمی بی زلال این آتش
مشت خاکیست پر کدورت و غش
صنما گر بدی و گر نیکی
تو شبی بی چراغ تاریکی
چون درخت آمدی زغال مرو
میوهای پخته شو کال مرو
خشک و تر هرچه در جهان باشد
مایهی سوختن در آن باشد
شاخه در کار خرقه دوختن است
در خیالش سماع سوختن است
دانه از آن زمان که در خاک است
با دلش آفتاب ادارک است
سرگذشت درخت می داند
رقم سرنوشته می خواند
گرچه با رقص و ناز در چمن است
سرنوشت درخت سوختن است
آن درخت کهن منم که زمان
بر سرم راند بس بهار و خزان
دست و دامان تهی و پا در بند
سرکشیدم به آسمان بلند
آذرخشم گهی نشانه گرفت
که تگرگم به تازیانه گرفت
بر سرم آشیانه بست کلاغ
آسمان تیره شت چون پر زاغ
مرغ شب خوان که با دلم میخواند
رفت و این آشیانه خالی ماند
آهوان گم شدند در شب دشت
آه از آن رفتگان بی برگشت
گرنه کل دادم و برآوردم
بر سری چند سایه گستردم
دست هیزم شکن فرود آمد
در دل هیمه بوی دود آمد
کندهی پیر آتش اندیشم
آرزومند آتش
متن ترانه تصنیف حالا چرا
🗣 Abdolhossein Mokhtabad
🎵 Samae Sookhtan
#AbdolhosseinMokhtabad
عشق شادیست، عشق آزادیست
عشق آغاز آدمی زادیست
عشق آتش به سینه داشت است
دم همت بر او گماشتن است
جنبشی در نهفت پرده ی جان
در بن جان زندگی پنهان
زندگی چیست؟ عشق ورزیدن
زندگی را به عشق بخشیدن
زنده است آن که عشق میورزد
دل و جانش به عشق می ارزد
آدمی بی زلال این آتش
مشت خاکیست پر کدورت و غش
صنما گر بدی و گر نیکی
تو شبی بی چراغ تاریکی
چون درخت آمدی زغال مرو
میوهای پخته شو کال مرو
خشک و تر هرچه در جهان باشد
مایهی سوختن در آن باشد
شاخه در کار خرقه دوختن است
در خیالش سماع سوختن است
دانه از آن زمان که در خاک است
با دلش آفتاب ادارک است
سرگذشت درخت می داند
رقم سرنوشته می خواند
گرچه با رقص و ناز در چمن است
سرنوشت درخت سوختن است
آن درخت کهن منم که زمان
بر سرم راند بس بهار و خزان
دست و دامان تهی و پا در بند
سرکشیدم به آسمان بلند
آذرخشم گهی نشانه گرفت
که تگرگم به تازیانه گرفت
بر سرم آشیانه بست کلاغ
آسمان تیره شت چون پر زاغ
مرغ شب خوان که با دلم میخواند
رفت و این آشیانه خالی ماند
آهوان گم شدند در شب دشت
آه از آن رفتگان بی برگشت
گرنه کل دادم و برآوردم
بر سری چند سایه گستردم
دست هیزم شکن فرود آمد
در دل هیمه بوی دود آمد
کندهی پیر آتش اندیشم
آرزومند آتش
متن ترانه تصنیف مرغ بهشتی
🗣 Abdolhossein Mokhtabad
🎵 Samae Sookhtan
#AbdolhosseinMokhtabad
عشق شادیست، عشق آزادیست
عشق آغاز آدمی زادیست
عشق آتش به سینه داشت است
دم همت بر او گماشتن است
جنبشی در نهفت پرده ی جان
در بن جان زندگی پنهان
زندگی چیست؟ عشق ورزیدن
زندگی را به عشق بخشیدن
زنده است آن که عشق میورزد
دل و جانش به عشق می ارزد
آدمی بی زلال این آتش
مشت خاکیست پر کدورت و غش
صنما گر بدی و گر نیکی
تو شبی بی چراغ تاریکی
چون درخت آمدی زغال مرو
میوهای پخته شو کال مرو
خشک و تر هرچه در جهان باشد
مایهی سوختن در آن باشد
شاخه در کار خرقه دوختن است
در خیالش سماع سوختن است
دانه از آن زمان که در خاک است
با دلش آفتاب ادارک است
سرگذشت درخت می داند
رقم سرنوشته می خواند
گرچه با رقص و ناز در چمن است
سرنوشت درخت سوختن است
آن درخت کهن منم که زمان
بر سرم راند بس بهار و خزان
دست و دامان تهی و پا در بند
سرکشیدم به آسمان بلند
آذرخشم گهی نشانه گرفت
که تگرگم به تازیانه گرفت
بر سرم آشیانه بست کلاغ
آسمان تیره شت چون پر زاغ
مرغ شب خوان که با دلم میخواند
رفت و این آشیانه خالی ماند
آهوان گم شدند در شب دشت
آه از آن رفتگان بی برگشت
گرنه کل دادم و برآوردم
بر سری چند سایه گستردم
دست هیزم شکن فرود آمد
در دل هیمه بوی دود آمد
کندهی پیر آتش اندیشم
آرزومند آتش
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
- ★★
شما اولین نظر را بنویسید.